تاریخ نگاری در ایران
وئبلاگچی : خــــزراوغلي
+0 به يه ندر وئبلاگ بانوی دانشمند آزربایجانی(ایران) خانم یاسمن فرزام به نام "مینجیق" مطلبی را با عنوان :
" آقا محمدخان قاجار" خواندم بسیار جالب و در نوع خود کم نظیر بود. دلم میخواست این مطلب را در وئبلاگ خودم باز نشر کنم، ولی فکر کردم شاید ایشان نخواهند. پس انجامش ندادم
تاریخ نویسی و بازگویی گذشته در ایران به دلایل مختلف که یکی از آنها حاکمیت میباشد سلیقه ای و سفارشی بوده و هست.
خصوصا تاریخ رسمی که در مدارس نیز تدریس میشود.
در ایران سعی نمیشود حقایق و واقعیتهای تاریخی را آنگونه که بوده بنویسند و بشناسانند بلکه همیشه خواست اربابان زر و زور بوده که تعیین کرده تاریخ را چگونه بنویسند.
بنابراین نمی توان چندان به تاریخ نگاری در ایران اعتماد کرد.
خصوصا در دوران معاصر که تاریخ نویسی به دست عده ای روشنفکر مآب افتاده که سعی شده تا با تاریخ نویسی به اشاعه تفکرات محفلیشان بپردازند.
تاریخ قاجار را آنچنان که پهلوی خواسته نوشته اند و متاسفانه از سوی جوانان پر از حرارت مللیگرایی کاذب فارسی که دارای سواد تاریخی کم آنهم از همان نوع مدرسه ای هستند، پذیرفته و با سماجت نیز تبلیغ میشود.
این مسئله توسط سلطنت طلبها شدیدا تبلیغ میشود چرا که بدین وسیله سعی میشود تا از رژیم پهلوی یک رژیم متعالی و مدرن در اذهان ساخته شود. بنابراین همیشه به نقاط ضعف قاجارها و همینطور جمهوری اسلامی در قبال بزرگنماییهایی از عملکردهای پهلوی تاکید می شود.
و متاسفانه در جمهوری اسلامی بعضی از رجال وابسته به حاکمیت که قلبا به پهلوی ارادت دارند ولی در ظاهر شدیدا طرفدار جمهوری اسلامی هستند تلاش میشود تا همان تاریخ نگاری پهلوی ادامه یابد.
این مسئله تناقضی است که درماهیت بسیاری از سازمانها و نهادهای دولتی به چشم میخورد. تا جایی که رسما توسط احمدی نژاد و یارانش بصورت رسمی نیز مطرح و قوت یافت.
متاسفانه آموزش و پرورش نیز در این تناقض گرفتار است.
امیدوارم تا با بالا رفتن درک و فهم جامعه ایرانی به علمی شدن تاریخ نگاری در ایران بیانجامد.
" آقا محمدخان قاجار" خواندم بسیار جالب و در نوع خود کم نظیر بود. دلم میخواست این مطلب را در وئبلاگ خودم باز نشر کنم، ولی فکر کردم شاید ایشان نخواهند. پس انجامش ندادم
تاریخ نویسی و بازگویی گذشته در ایران به دلایل مختلف که یکی از آنها حاکمیت میباشد سلیقه ای و سفارشی بوده و هست.
خصوصا تاریخ رسمی که در مدارس نیز تدریس میشود.
در ایران سعی نمیشود حقایق و واقعیتهای تاریخی را آنگونه که بوده بنویسند و بشناسانند بلکه همیشه خواست اربابان زر و زور بوده که تعیین کرده تاریخ را چگونه بنویسند.
بنابراین نمی توان چندان به تاریخ نگاری در ایران اعتماد کرد.
خصوصا در دوران معاصر که تاریخ نویسی به دست عده ای روشنفکر مآب افتاده که سعی شده تا با تاریخ نویسی به اشاعه تفکرات محفلیشان بپردازند.
تاریخ قاجار را آنچنان که پهلوی خواسته نوشته اند و متاسفانه از سوی جوانان پر از حرارت مللیگرایی کاذب فارسی که دارای سواد تاریخی کم آنهم از همان نوع مدرسه ای هستند، پذیرفته و با سماجت نیز تبلیغ میشود.
این مسئله توسط سلطنت طلبها شدیدا تبلیغ میشود چرا که بدین وسیله سعی میشود تا از رژیم پهلوی یک رژیم متعالی و مدرن در اذهان ساخته شود. بنابراین همیشه به نقاط ضعف قاجارها و همینطور جمهوری اسلامی در قبال بزرگنماییهایی از عملکردهای پهلوی تاکید می شود.
و متاسفانه در جمهوری اسلامی بعضی از رجال وابسته به حاکمیت که قلبا به پهلوی ارادت دارند ولی در ظاهر شدیدا طرفدار جمهوری اسلامی هستند تلاش میشود تا همان تاریخ نگاری پهلوی ادامه یابد.
این مسئله تناقضی است که درماهیت بسیاری از سازمانها و نهادهای دولتی به چشم میخورد. تا جایی که رسما توسط احمدی نژاد و یارانش بصورت رسمی نیز مطرح و قوت یافت.
متاسفانه آموزش و پرورش نیز در این تناقض گرفتار است.
امیدوارم تا با بالا رفتن درک و فهم جامعه ایرانی به علمی شدن تاریخ نگاری در ایران بیانجامد.