مقاله‌اي سازنده از برتراند راسل:

وئبلاگچی : خــــزراوغلي

+0 به يه ن
چگونه از عقايد احمقانه بپرهيزيم؟

مقاله زير از “برتراند آرتور ويليام راسل” فيلسوف، منطق‌دان، رياضي‌دان، مورخ، جامعه شناس
...
و فعال صلح طلب بريتانيايي قرن بيست است كه به وسيله ابراهيم اسكافي به فارسي ترجمه شده است:
چگونه از عقايد احمقانه بپرهيزيم؟
براي پرهيز از انواع عقايد احمقانه اي كه نوع بشر مستعد آن است، نيازي به نبوغ فوق بشري نيست...
چند قاعده ساده شما را اگر نه از همه خطاها، دست كم از خطاهاي ابلهانه بازميدارد...
اگر موضوع چيزي است كه با مشاهده روشن ميشود، مشاهده را شخصاً انجام دهيد...
ارسطو ميتوانست از اين باور اشتباه كه خانمها دندانهاي كمتري از آقايان دارند،
با يك روش ساده پرهيز كند: از خانمش بخواهد كه دهانش را باز كند تا دندانهايش را بشمارد.
او اين كار را نكرد چون فكر ميكرد ميداند. تصور كردن اين كه چيزي را ميدانيد در حالي كه در حقيقت آن را نميدانيد، خطاي مهلكي است كه همه ي ما مستعد آن هستيم.
من باور دارم كه خارپشتها سوسكهاي سياه را ميخورند، چون به من اين طور گفته اند؛ اما اگر قرار باشد كتابي درباره عادات خارپشتها بنويسم، تا زماني كه نبينم يك خارپشت از اين غذاي اشتهاكوركن لذت ميبرد، مرتكب چنين اظهار نظري نميشوم. درهرحال، ارسطو كمتر از من محتاط بود. نويسندگان باستان و قرون وسطا اطلاعات جامعي درباره تكشاخها و سمندرها داشتند. با وجود آن كه هيچكدامشان حتا يك مورد از آنها را هم نديده بودند، يك نفر هم احساس نكرد لازم است از ادعاهاي جزمي درباره آنها دست بردارد.
اغلب موضوعات از اين ساده تر به بوته ي آزمايش درمي آيند. اگر مثل اكثر مردم شما ايمان راسخ پرشوري نسبت به برخي مسائل داريد، روشهايي وجود دارد كه ميتواند شما را از تعصب خودتان باخبر كند. اگر عقيده مخالف، شما را عصباني ميكند، نشانه آن است كه شما ناخودآگاه ميدانيد كه دليل مناسبي براي آنچه فكر ميكنيد، نداريد.
اگر كسي مدعي باشد كه دو بعلاوه دو ميشود پنج، يا اين كه ايسلند در خط استوا قرار دارد، شما به جاي عصباني شدن، احساس دلسوزي ميكنيد، مگر آن كه اطلاعات حساب و جغرافي شما آن قدر كم باشد كه اين حرفها در افكار شما تزلزل ايجاد كند.
اغلب بحثهاي بسيار تند آنهايي هستند كه طرفين درباره موضوع مورد بحث دلايل كافي ندارند.
شكنجه در الاهيات به كار ميرود، نه در رياضيات؛ زيرا رياضيات با علم سر و كار دارد، اما در الاهيات تنها عقيده وجود دارد. بنابراين هنگامي كه پي ميبريد از تفاوت آرا عصباني هستيد، مراقب باشيد؛ احتمالاً با بررسي بيشتر درخواهيد يافت كه براي باورتان دلايل تضمين كننده اي نداريد.
يك راه مناسب براي اين كه خودتان را از انواع خاصي از جزميت خلاص كنيد، اين است كه از عقايد مخالفي كه دوستان پيرامونتان دارند آگاه شويد.
وقتي كه جوان بودم سالهاي زيادي را دور از كشورم در فرانسه، آلمان، ايتاليا و ايالات متحده به سر بردم. فكر ميكنم اين قضيه در كاستن از شدت تعصبات تنگ نظرانه ام بسيار مؤثر بوده است. اگر شما نميتوانيد مسافرت كنيد، به دنبال كساني بگرديد كه ديدگاههايي مخالف شما دارند. روزنامه هاي احزاب مخالف را بخوانيد.
اگر آن افراد و روزنامه ها به نظرتان ديوانه، فاسد و بدكار مي آيند، به ياد داشته باشيد كه شما هم از نظر آنها همينطور به نظر ميرسيد. با اين وضع هر دو طرف ممكن است بر حق باشيد، اما هر دو نميتوانيد بر خطا باشند. اين طرز فكر زاينده نوعي احتياط است.
براي كساني كه قدرت تخيل ذهني قوي دارند، روش خوبي است كه مباحثه اي را با شخصي كه ديدگاه متفاوتي دارد در ذهن خود تصور كنند. اين روش در مقايسه با گفتگوي رودررو يك فايده و تنها يك فايده دارد و آن اين كه در معرض همان محدوديتهاي زماني و مكاني قرار ندارد.
مهاتما گاندي راه آهن و كشتيهاي بخار و ماشين آلات را محكوم ميكرد، او دوست ميداشت كه تمام آثار انقلاب صنعتي را خنثي كند.
شما ممكن است هرگز اين شانس را نداشته باشيد كه با شخصي داراي چنين عقايدي روبرو شويد، زيرا در كشورهاي غربي اغلب مردم با دستاوردهاي فن آوريهاي جديد موافقند.
اما اگر شما ميخواهيد مطمئن شويد كه در موافقت با چنين باور رايجي بر حق هستيد، روش مناسب براي امتحان كردن اين است كه مباحثه اي خيالي را تصور كنيد و در نظر بگيريد كه اگر گاندي حضور ميداشت چه دلايلي را براي نقض نظر ديگران ارائه ميداد. من گاهي بر اثر اين گونه گفتگوهاي خيالي واقعاً نظرم عوض شده است؛ به جز اين، بارها دريافتم كه با پي بردن به امكان عقلاني بودن مخالفان فرضي، تعصبات و غرورم رو به كاستي ميگذارد.
نسبت به عقايدي كه خودستايي شما را ارضاء ميكند، محتاط باشيد. از هر ده نفر، نه نفر چه مرد و چه زن قوياً معتقدند كه جنسيتشان برتري ويژه اي دارد. دلايل زيادي هم براي هر دو طرف وجود دارد. اگر شما مرد باشيد ميتوانيد نشان دهيد كه اغلب شعرا و بزرگان علم مرد هستند؛ اگر زن باشيد ميتوانيد پاسخ دهيد كه اكثر جنايتها هم كار مردان است. اين پرسش اساساً حل شدني نيست، اما خودستايي اين واقعيت را از ديد بسياري از مردم پنهان ميكند.
همه ما، اهل هر جا كه باشيم، متقاعد شده ايم كه ملت ما برتر از ساير ملتهاست. ما با وجود دانستن اين كه هر ملتي محاسن و معايب خاص خودش را دارد، معيارهاي ارزشيمان را به گونه اي تعريف ميكنيم كه ثابت كنيم ارزشهايمان مهمترين ارزشهاي ممكن هستند و معايبمان تقريباً ناچيزند.
دراينجا دوباره انسان معقول ميپذيرد كه با سوآلي روبروست كه ظاهراً جواب درستي براي آن وجود ندارد. دشوارتر از آن، اين است كه بخواهيم مراقب خودستايي بشر به واسطه بشر بودنش باشيم، زيرا ما نميتوانيم با ذهن غيربشري مباحثه كنيم. تنها راهي كه من براي برخورد با اين نوع خودبيني بشر سراغ دارم، اين است كه به خاطر داشته باشيم بشر جزء ناچيزي از حيات سياره كوچكي در گوشه كوچكي از اين جهان ست و همانطور كه ميدانيم در ديگر بخشهاي كيهان هم ممكن است موجوداتي باشند كه نسبت بزرگيشان به ما مثل نسبت بزرگي ما به يك ستاره دريايي است.

  • [ ]